۱۳۸۸ مرداد ۱۵, پنجشنبه

قدیم تر ها - 1086


{ پاک سازی شد . }

۱۳۸۸ مرداد ۱۳, سه‌شنبه

Sleep Dirt



Frank Zappa - Sleep dirt 1979 - Filthy Habits - Ocean is the Ultimate solution


در سالگرد چندمین سال آشنایی با فرانک زاپا یاد تعریفم از عشق افتادم که می فرمودم عشق آن محبتی است که روزافزون است و داخل پرانتز باید جلوی شتاب دار شدنش رو گرفت. داستان عشقی من و فرانک هم همین جوریاست که هر چند سال هم بگذره هی بیشتر خوشم میاد ازش. این عکس رو خیلی دوست ندارم ولی به خاطر امیر می زارمش. این آلبوم رو به شدت توصیه می کنم. مخصوصا آهنگ اول و آهنگ آخرش.

۱۳۸۸ مرداد ۱۲, دوشنبه

۱۳۸۸ مرداد ۱۱, یکشنبه

Alfred Hitchcock


North by Northwest (10/10) a

Lehman فیلمنامه نویس به نکته ی جالبی اشاره کرد تو یه مصاحبه و اونم این که تو قطار اوا به گرانت در واقع می گه : i don't make love with an empty stomach که خب میشه از رو لباش خوند ولی مجبور شدن تو صداگذاری کلمه ی discuss رو بزارن. فیلم فوق العاده حساب شده و خلاقانه ایه و اون آخرش که اوا آویزونه به جای اینکه شبیه باقی فیلم های تحمیق کننده ی اکشن بشه کلا بی خیال میشه و شوخی ش می گیره. مثل بقیه فیلماش یه مادری هم هست که باشه.
-What does that O stand for?
-Nothing

دیدن دوباره ی شمال از شمالغربی به بهونه ی دی وی دی واقعا از دفعه ی اولی هم که دیدم لذت بخش تر بود.

دو رویی

آن فاحشه‌های قدیمی کجایند؟

و کجایند مردانی

که نمک به زخم زنان می زدند

کدام دردمندی عادت‌مند می‌شود؟

و هر روز می‌بینم مادرانی

که دختران باکره‌شان را به چرا می‌برند.

من به مادرها خیره می‌شوم

و مادرها به من

پدرها دلشان جای دیگری است

آن‌جا که از دل دختری بیرون کشیدند

و به خواستگاری معشوقه‌ی مادرانشان رفتند

دختری است آفتاب ندیده

فاحشه‌ای اهلی و خانگی

این یکی را برایش سند بزنید

یک جلد مفاتیح

چند سکه‌ی بهار آزادی

و همان سینه‌های درشت که می‌خواستی رامتین جان

به‌جای شارژ ایرانسل

باید بروید کمی لباس بخرید

لوازم آرایش و یک کیف و یک کفش

از ناموست چه خبر آقا رامین؟

مهتاب خانوم

می‌خواستم بگم که این دوست‌پسرت زیاد راز نگه دار نیست

شاید لازم باشه کمتر برامون خالی ببندی

آن فاحشه‌های قدیمی کجایند؟

مثلا آن‌ها که پنجاه سالشان شده است

با کدام خاطره زندگی می‌کنند؟

نماز قضا می‌خوانند یا گوسفند قربانی می‌کنند؟

کدام دردمندی عادت‌مند می‌شود؟

آن که دردش نیز قلابی است.

به قلب‌هایی می‌اندیشم که در فاصله‌ی بیست سانتی‌متری از یکدیگر می‌تپند

پرواز را از من گرفتی

دیگر باید فکر کنم

که کدامتان بیشتر دروغ می‌گوید

کجایند آن فاحشه‌های قدیمی؟

نگران قبول شدن فرزندانشان در کنکور سراسری؟

همچنان سینه‌های زنان را درک نمی‌کنم

و زنانی که فقط به زنان حسادت می‌کنند

و مردانی که فقط به مردان

این یکی پنجه‌ی آفتاب است

ننه‌جان در خیال نوازش سینه‌های بلورینش

خواستگارش: آقا مهران

هنرمندی است. خانواده‌دار

ولی آقا سعید خاطره‌ی عجیب‌تری از او تعریف می‌کند.

باور نمی‌کنم

مهدی یه چیزی هست که باید بهت بگم

لازم نیست، خودم فهمیدم

کسی برای کسی فکر می‌کند؟