۱۳۸۸ آذر ۹, دوشنبه

قاب‌لمه

.
هشتاد و ..؟ خب نمی‌دونم شما چیه این عکس براتون مهمه... نمی‌دونم همون‌قدر که من از ترکیب این عکس خوشم میاد شما هم... ولی خب اجازه بدین که دوستانه یه چیزی رو باهاتون در میون بزارم... قفل کمدها رو می‌بینین؟ ردیف قفل کمدها من رو دیونه کرده... نمی‌دونم این عکس رو من گرفتم یا بهداد (در دو حالت دوربین بهداد بوده...) ولی خوبه... بریدمش یه جوری که شما هم از چیزی که من باهاش کیف کردم لذت ببرین... ترکیبش رو پسند خودم کردم... نمی‌دونم درک می‌کنین چرا ردیف اون نقطه‌ها..؟
.

۱۳۸۸ آذر ۸, یکشنبه

seize

.
.
Two days later I met a beautiful girl:
To date or not today
.
.

۱۳۸۸ آذر ۷, شنبه

Rob Reiner

When Harry Met Sally... (5/10) a

Dancer

You - I liked to hug her if i were a boy.
Me - What do you mean if you were a boy?
You - Emotionwise i mean...
Me - That doesn't make any difference. her beauty could be embraced by both genders, that's
meaningless what you're saying, em... that doesn't make any sense, you might, could have, i mean you have to...
Y - Anyway i think she's beautiful and I love this Audrey Tautou and I miss her and I wish I were her.
M - I would have liked to hug you if I were a boy then.
Y - You are a boy, but i'm not her.
M - I'm not her neither and yet I am not a boy

۱۳۸۸ آذر ۵, پنجشنبه

با تو معنی این است

.
.
راه رفتنش من را یاد تو می‌انداخت؛ قوز کرده و ولنگ و باز. نمی‌دانم راه رفتن من تو را یاد چه کسی می‌اندازد.
با طمانینه؛ خیانت می‌کند...
.
.