ممد به من عیدی داد، فیلم دلیکاتسن داد. خب یه کلمه: آبزورد فانتزی، بی خیال، قصدم کلا "اونیبابا" بود. یه هو شد که این دو تا من رو یاد یه ایدهای کردند که درش آدمها با هم بحث اخلاقی با هم میکنند که آیا خوردن گوشت آدمیزاد ایراد داره یا نه؟ بعد یه گروهی ایجاد شدند که مخالف آدمخواری هستند! آبزورد اونیبابا فانتزی نیست نه بهخاطر نبودن تصویرهای ژان-پیر ژونهای که در این مورد آدم رو به فانتزی بودن فیلمهای اون یارو کارگردان فایتکلاب میرسونه وقتی که داریوش خنجی هست و نیست و بیخیال. بریم سر اونیبابا. دو تا فیلمی که از شیندو دیده بودم باعث شده بود که ایمان کامل داشته باشم بهش. برای همین وقتی که فیلم رو با هم تو خیابون دیدیم خیلی درنگ نکردم و از دستفروش خریدم. و خیلی خوب بود و توضیحم در مورد این که چرا بعضی فیلمای خوب رو دستفروشها هم دارند در مورد این یکی هم مصداق داشت. داستان خیلی خوبی داره لعنتی و تصویراشم دست کمی از جزیرهی عریان نداره. چی بگم همه چیش خوبه. ممد به من اغذیهفروشی داد. سرنوشتی عجیبی داره. ولی نه به اندازهی شهر بچههای گمشده که شاید پنج بار به صورت ناقص دیدمش و هر بار یه جایی ش. بماند برای وقتی که دیدمش و شاید اون موقع از این هم بگم که چی شد زدم تو دهن تیم برتون. خوشحال بودم اون قدیما فرضیهم مبنی بر این که هر چیز آمریکایی خوبی یه معادل شعورمندانهتر و پیشتازتری خارج از آمریکا داره رو میدیدم که ثابتتر میشه. حالا هم که ممد این فیلم رو داد کلا ازون فازا هم خارج شده بودم و برا خودش اتفاقی بود. ولی کاش بشینم یه بار دیگه اونیبابا ببینم بس که خوبه و آدم دلش نمیاد در موردش حرف بزنه و بماند اصلا...
..... واژه گونی ِ فشارهای عصبی ِ من، خیره شدن و دیوار ِ روی عکس .....
۱۳۸۸ شهریور ۱۹, پنجشنبه
Kaneto Shindo
Onibaba (10/10) a
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۲ نظر:
اسمش یادم اومد او یارو دیوید فینچر لازمه که بگم یه جورایی زیر سایهی داریوش خنجیه و داریوش خنجی زیر سایهی ژونه.
Delicatessen (9/10)
در باره خوردن گوشت آدمی زاد یه بار تلویزیو یه مستند نشون داد درباره چند نفر که هواپیماشون تو قطب سقوط کرد و از گشنگی مجبور شدن گوشت یخ زده دوسته مردشونو بخورن.
tapnonex
ارسال یک نظر