حال باشد برای بعد.
( همانطور که کیک یزدی زندگی روزانه را ضرورت است، داشتن یک هدفن بیسیم برای گوش دادن به رادیو سوئیس جز و یا سوئیس کلاسیک هم ضرورتی است که بودن در مستراح را هم با معنی میکند، چه برسد به شبهای ساکتی که در اتاق باید سپری کرد و دم بر نیاورد و خم بر ابرو... )
گلهای خشک شدهی سالیان رو از لای کتاب کذایی درآوردم و جمعشون کردم روی هم و در یک طی طریق دیگرگونه و آسمانی به کشفی بزرگ دست پیدا کردم که رادیکال پنج منهای یک تقسیم بر دو برابر است با دو تقسیم بر رادیکال پنج به علاوهی یک! و چنان در حیرت این بازی زیبای هندسی غرقه شدم که نگویم و نپرس و بازی همان ماجراجوییهای انتزاعی در لحظات قبل از به خواب رفتن را مینمود و همان طور سوار بر بازی ِ پنج و دو و یک خوابم رفت. گلهای خشک شده، شنیدهاید که میگویند گلهای کاغذی و شعری دیگر از پسش میآید؟ جنس گل چیست؟ کاغذ اگر چوب باشد و گلهای خشکیده اینقدر کاغذ را میماند، پس جنس گل چوب است. فرق کاغذ و گلبرگهای این دفتر؟ در این است که کاغذ تا میشود و برگ هم آبش به خورد دفتر رود ثابت میکند که چوب است و خب ساعت ده زنگ میخورد به دیوار...
.
۲ نظر:
دلپذیر بود. ترکیب کاغذ و رادیکال و گل های خشک و...
راستی من باید بهت بگم که نه شجریان برام مهمه نه فروید.
دور می شویم با تقاطع منحط ارزندگی با لحظه ای که اتفاق قدرت فائق شدن بر دوری رذل مارا ندارد. لحظه ها تکرار بی ÷ایان هرآنچه که ÷ایان است. لحظه ها بغض فروخفته درد دور شدن است. مضحک تر از کلمات بی معنای ÷رتاب شده از خشم وعصیان. از وحشت دهشت بار گرانبار تنهایی.
وحشت دور شدن/
وحشت بی ÷ایانی/
وحشت ندیده شدن/طرد شدن/ماندن/
و نا÷دید شدن.
لحظه ها دور تر
ارسال یک نظر