..... واژه گونی ِ فشارهای عصبی ِ من، خیره شدن و دیوار ِ روی عکس .....
۱۳۸۸ آذر ۲۶, پنجشنبه
امشب
.
همیشه از شب یلدا متنفر بوده ام. این را همین امسال فهمیدم. من از شب یلدای دو سال ِ قبل متنفر هستم. این را همیشه می دانسته ام.
.
۱ نظر:
yaldaaaad
گفت...
خب ! دو سال پیش برای اولین بار در طول تاریخ فامیلی ، شب یلدا خونه ی ما کسی نبود و از قضا خودمون ام خونه نبودیم ، به خاطر یک سری مسائل یه جا دیگه برگزار شد ، دقیقن معلوم نیس چه حسی دارم تو شب یلدا چون همیشه در حال بدو بدو بودم توش و پذیرایی از یه ملت ،ولی خب بد نمی گذره ، قبلنا ام خیلی بیشتر خوش می گذشت .به جز اون سالی که خانجون خیلی مریض بود و این فامیلای با معرفت و باحال ادا در آوردن و نیومدن خونمون . َاه ، خاطره ی گندی بود که زنده شد بای دِ وِی شب یلدا و یار از من چغندر پخته می خواهد ، خیالش می رسد من گنج قارون زیر سر دارم.
۱ نظر:
خب ! دو سال پیش برای اولین بار در طول تاریخ فامیلی ، شب یلدا خونه ی ما کسی نبود و از قضا خودمون ام خونه نبودیم ، به خاطر یک سری مسائل یه جا دیگه برگزار شد ، دقیقن معلوم نیس چه حسی دارم تو شب یلدا چون همیشه در حال بدو بدو بودم توش و پذیرایی از یه ملت ،ولی خب بد نمی گذره ، قبلنا ام خیلی بیشتر خوش می گذشت .به جز اون سالی که خانجون خیلی مریض بود و این فامیلای با معرفت و باحال ادا در آوردن و نیومدن خونمون .
َاه ، خاطره ی گندی بود که زنده شد بای دِ وِی
شب یلدا و یار از من چغندر پخته می خواهد ، خیالش می رسد من گنج قارون زیر سر دارم.
ارسال یک نظر