..... واژه گونی ِ فشارهای عصبی ِ من، خیره شدن و دیوار ِ روی عکس .....
۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۰, جمعه
۱۳۸۹ اردیبهشت ۸, چهارشنبه
Moon is my favorite sun
.
1- It's the time to go a way off people's lives.
2- Child prodigies ain't nothing but child prodigies for the rest of their lives.
3- I'm not such a disposition to be dispossessed of all my dreams.
4- Getting old is something but not being young ain't no good.
5- Truth is not a choice and I am to choose the truth.
6- I am no prophet, we is the god and I have a message from us.
7- I see your beauti beyond your façade, and your interior design has made the whole form.
8- I can write such useless things for the rest of my life on which i can't live.
9- You can love me if you love to.
10- Infectious disease; people are smelling of Se'xual disaster.
.
۱۳۸۹ اردیبهشت ۵, یکشنبه
۱۳۸۹ اردیبهشت ۴, شنبه
۱۳۸۹ اردیبهشت ۲, پنجشنبه
۱۳۸۹ اردیبهشت ۱, چهارشنبه
کاش فردا آتشی، تا آخر مرا سوزد
۱۳۸۹ فروردین ۳۱, سهشنبه
۱۳۸۹ فروردین ۲۹, یکشنبه
بیست و نه و سی و پنج دقیقه
Zu
Carboniferous - 2009
.
۱۳۸۹ فروردین ۲۷, جمعه
اواخر فروردین
۱۳۸۹ فروردین ۲۶, پنجشنبه
شاخ و پری
.
شاهکار حضرتش چنین در راه نمایش کرد که چون رهزنی از سر ِ دار به دیار ما برجهید و شد آن چه می شد در هر حال؛ گلی از گلدان ِ من برچید و بگذشت.
در پی نوشتم که مخروطی عجیبم؛ سرکرده ی خاک، دل به دریا زده، با منظری که در همه مدارش جز دو پای بیرمق تکه سنگی هم نِگر نتوان نمود : گلی از گلدان من برچید و و بگذشت. شدم دستی گِل و گُل زیر پایش. نشاید دیگری بذری در این کِشت. بخستم دست و گلدانم به سر هِشت.
.
.
۱۳۸۹ فروردین ۲۴, سهشنبه
آنتی بیوتیک، میکروارگانیسمها و تاثیرات جانبی
۱۳۸۹ فروردین ۲۳, دوشنبه
Gang of Four
Ideal love, a new purchase, a market of the senses
Dream of the perfect life
Economic circumstances, the body is good business
Sell out, maintain the interest, remember Lot's wife
Renounce all sin and vice, dream of the perfect life
This heaven gives me migraine
The problem of leisure, what to do for pleasure?
Coercion of the senses, we are not so gullible
Our great expectations, a future for the good
Fornication makes you happy, no escape from society
Natural is not in it, your relations are of power
We all have good intentions, but all with strings attached
Repackaged s.e.x, your interest
Repackaged s.e.x, your interest
Repackaged s.e.x, your interest
Repackaged s.e.x, your interest
Repackaged s.e.x, your interest
Repackaged s.e.x, your interest
The problem of leisure, what to do for pleasure?
Ideal love a new purchase, a market of the senses
Dream of the perfect life
Economic circumstances, the body is good business
Sell out, maintain the interest, remember Lot's wife
Renounce all sin and vice, dream of the perfect life
This heaven gives me migraine
This heaven gives me migraine
This heaven gives me migraine
۱۳۸۹ فروردین ۲۲, یکشنبه
بیورک گ.
Sérðu rúmbudansinn duna nú, . | See the rhumbadance is drumming now .
|
۱۳۸۹ فروردین ۲۱, شنبه
Le Voyage De Sahar
چیزی که برام ثابت شده اینه دانشگاه رفتن، حتی رسیدن به سقفش که اخذ مدارک عالی باشه حتی با نمرات عالی سوپر دکترها شدن یه ذره هم به شعور آدم ها اضافه نمی کنه و به طرز غریبی تحصیلکرده ها همون کارهایی رو می کنند که بقیه، هرچند به نظر خودشون نمیاد که فرقی ندارند. د اخل پرانتز همه اتفاق نظر داشتند که آقای مهندس شبیه سوسن خانم هستند و ما هم غافل از ماجرا در خم کوچهی خودمان حداقل کاری که تونستیم برای جماعت مسخ شده کنیم این بود که براشون یه دونه آهنگ از نینا سیمون بزاریم تا یک نفر از میان جمع سر بر کند و بگوید تام ویته دیگه نه؟ منم یه دور دیگه با اون صندلیهایی که تازه خریدن چرخیدم و گفتم آفرین نزدیک شدی، ولی یکی دیگه ست. ویتس نیست. یعنی س داره تهش. بعد با خودم فکر کردم آدم وقتی میگه تام ویتس اصلا انگار تام رو تلفظ نمیکنه و وقتی میگه تام ویت انگار فهمیده اسمش تامه!
۱۳۸۹ فروردین ۲۰, جمعه
سی سی یو
۱۳۸۹ فروردین ۱۸, چهارشنبه
خاب
.
مدام از پشت چشمام فرار میکنم، مدام چشمام ازین چیز و اون چیز فرار میکنند تا یه وقت یه جا میخکوب نشن، تا که اون جا لنگر نندازم و اون جا کشتیهام رو غرق نکنم. صبح پا شدم و دیدم که اصلا نمیشه، دارم غرق میشم. رفتم حموم. یه آهنگی از باخ هست که دیگه باید مواظبش باشم. کار خودش رو کرد. نگفت من کلی کار دارم خیر سرم. ولی چند وقتیه کشتیهام جاهای خوبی غرق میشن. دریایی که با دستاش محکم گلوم رو فشار میده و موجاش میبردم زیر آب هر روز زلال تر میشه، دیگه یه آب گل آلود و کثیف نیست... هر چند گاهی به جاهایی تنه می زنه که دوست ندارم، جاهایی که از چشمههای اشکش متنفرم. ولی دوباره به هر تقلایی شده میرم به دریای خودم، جایی که کسی توش استفراغ نکرده، جایی که تفالههایی جویده شدهای نیست؛ جایی که آبش جای دندونهاشون رو بدنم رو خوب میکنه. مدام زیر آبم و جز صدای آهنگام چیزی به گوشم نمیاد. از اشکهایی که به شماره میافتن خوشم میاد، نمیدونم ده تا، پونزده بیست تایی میشن گاهی، از اشکای روزانه بیزارم که هیچ کاری نمیکنن و فقط مایهی عذابند. بدی اشکای شمردنی اینه که هفتهای یه بارند. اشکام هم دارند تمیز میشن. دیگه آلودهی ندونستن نیستند، دیگه آلودهی مردم ِ بی مردم نمیخوام باشند. دوباره میرم بیرون و باید مواظب باشم از پشت چشمام فرار کنم. باید مواظب باشم کشتیهام تو یه مرداب گیر نکنن، اسیر سراب نشم، گرفتار خودم... دنبال یه جای خوب وسط دریام که آخرای خطم رو تا اونجا بکشم. کاش زود برسم، زودتر تموم شم؛ یه نفس راحت بکشم و برم زیر ِ خاک... بدون این قفسهی سینهی لعنتی که هر سرما و گرمایی میلههای زنگ زدهش رو به درد میاره...
.
.
۱۳۸۹ فروردین ۱۶, دوشنبه
YES
۱۳۸۹ فروردین ۱۵, یکشنبه
۱۳۸۹ فروردین ۱۴, شنبه
عادم دسته جمعی : یکی بود یکی نمود
.
زمین، آهنگ، رقص، آب؛
همه چی ناجوره، من چرا آرومم؟
همه چی آرومه، من چقدر ناجورم...
آفتاب؟
.
.