۱۳۸۸ شهریور ۸, یکشنبه

Guy Maddin

The Saddest Music in the World (7/10) a


فیلم "جوها"ی کوریسماکی رو که دیده‌بودم کلی غصه‌دار شده بودم از بابت این‌که فیلم صامتی ساخته شد و ما نبودیم، ولی حالا خیلی ناراحت نیستم، چون واقعا مهم نیست، شاید کوریسماکی هم به صامت درست کردن به عنوان یه کار جالب نگاه کرده باشه و بعد دست به کار شده، ولی حالا این گای مدین انگار برای فیلم ساختن نمی‌تونه از چیزی دور بشه که میشه بهش گفت شبیه فیلم صامت بودن. جدای ازین که بعضی فیلم‌هاش گویا دیالوگ صدادار هم نداشته‌اند همه‌ی فیلماش رو سیاه و سفید ساخته. ولی بهتره که بگم تصویرسازی سینمای صامت رو کوریسماکی بهتر درک کرده. اساسی‌تر اگه نگاه کنیم، فیلم‌های غیر صامت کوریسماکی هم یه جورایی کارکرد صامت دارند. فیلم‌های گای مدین شاید به صورت فرمال صامت باشند صرفا. دیوید لینچ اولین چیزیه که میاد جلوی چشم آدم وقتی میشینه پای این فیلم. تصویرها تو فرم‌شون حتی سراسیمه‌تر از تصویرهای لینچ هستند. با این حال اون حس بدی که نسبت به لینچ دارم رو در من ایجاد نکرد. انگار کم ادعا تر باشه این مدین، ازین که بگذریم به کسی که لازم می‌دونه بگه سینمای لینچ پست‌مدرنه، لازمه که بگم سینمای گای مدین الزاما پست‌مدرن‌تره، هر چند علاقه‌ای به این تعریف‌های محدود کننده ندارم، ولی وقتی یکی میره روی شونه‌های یه پست‌مدرن وایمیسته اتفاق جالبیه که جای گفتن داره. اتفاقات فیلم با ریتم تند و بدون تاکید این‌طورند: فال‌بینی از شومی سرنوشت مردی می‌گوید و می‌خندد و دیگر دیده نمی‌شود تا آخر فیلم که مرد فیلم مرده می‌شود دوباره بیاید و ریشخندش را تکرار کند، کاملا به رسم فیلم‌های کلاسیک، در این بین تصویرهای روی‌هم رفته و گاهی پرنور گاهی کم‌نور از ماجرای مرد می‌آید. ایزابل روسلینی برای کار تبلیغاتی مسابقه‌ای را برگزار خواهد کرد مبنی بر انتخاب غم‌انگیزترین موسیقی دنیا؛ مرد ماجرا وارد می‌شود، ایزابل پا ندارد، گذشته‌ای یاد‌آوری می‌شود: مرد در حال رانندگی است و ایزابل گویا در حال اجرای س.ک.س دهانی. تصادف می‌کنند و پدر مرد که متوجه نشدم از کجا میاد در صحنه حاضر میشه و مسته و از قضا ایزابل معشوقه‌ش بوده قبل از پسرش. پدر که دکتر باشه در حالت مستی می‌خواد که پای آسیب دیده‌ی ایزابل رو قطع کنه، ولی پای اشتباهی رو با اره می‌بره. برادر مرد ماجرا برای مسابقه از صربستان وارد وینی‌پگ میشه – این ماجراها در همان دوران افسردگی بعد از جنگه که تو فیلما زیاد ازش شنیدین، تو کاناداست و مرد ماجرای به نمایندگی آمریکا تو مسابقه شرکت می‌کنه – برادر آسیب‌پذیر است و همه‌چیز آزارش می‌دهد، شیشه‌ای دارد که در آن قلب پسر مرده‌اش را نگه می‌دارد، پسری که از زنی داشته که قبل‌تر ما دیدیم که با مرد ماجرا ارتباط داره. مسابقه شروع میشه، اولین کسی که شکست می‌خوره پدره. دو برادر تو مسابقه تا مرحله‌ی نهایی میرن. قبل‌تر پدر برای ایزابل پاهای شیشه‌ای درست کرده و می‌ده به برادر مرد ماجرا تا برای ایزابل ببره. در صحنه‌ای پدر که کلا در حال مستی فقط دیدیمش از جامی شیشه‌ای می‌نوشه که یکی از چندین پای شیشه‌ایه که پیش خودش داره. ایزابل از پاهای شیشه‌ایش به وجد میاد و در مرحله‌ی نهایی مسابقه به عنوان یه رقصنده در کنار مرد ماجرا ظاهر میشه. در جایی دو اتفاق موازی رو داریم یکی عشق‌بازی ایزابل با همان پاهای شیشه‌ای با مرد ماجرا و اون یکی معاشقه‌ی برادر با زن سابق‌ش که فراموشی گذشته‌اش را دارد گویا و بعد از مردن پسرش و رفتن برادر به جنگ، شده‌بوده‌است معشوقه‌ی مرد ماجرا. برادر که ویالون‌سل نواز است آن شیشه‌ی قلب پسر را در حین معاشقه از دست می‌دهد و شیشه می‌شکند. بعد تر در همان مرحله‌ي نهایی توجه‌ها رفته است به سمت اجرای مرد ماجرا و ایزابل که از مقام داوری پایین آمده است و در صف یکی از رقابت‌کنندگان قرار دارد، پدر از پاهای شیشه‌ای می‌نوشد و مست می‌کند، شاید همان مشروبی که ایزابل کارخانه‌اش را دارد و این‌ها تبلیغ برای آن است. برادر می‌نوازد و صدای غیژ ناموزون ویالونش است که پاهای ایزابل را خرد می‌کند. از صحنه خارج می‌شود، مرد ماجرا سراغش می‌رود و ایزابل تکه شیشه‌ای را چندین بار در شکم مرد ماجرا فرو می‌کند. مرد ماجرا قبل از مردن سیگار روشن می‌کند و سیگارش در انتها همه‌جا را به آتش می‌کشد و خودش در آتش نشسته است و پیانو می‌نوازد و در آتش می‌سوزد. ( فیلم دو سه باری رنگی میشه، اونم فقط دو طیف رنگ، قرمز و آبی؛ دو بارش مراسم تدفینه که دومیش تدفین پدر مرد ماجرا که وقتی مست بود از سقف شیشه‌ای سالن مسابقه سقوط کرد و سومین بار هم رویای عشق‌بازی پدر پیر با ایزابل. ) طرح داستانی بی‌شباهت با طرح‌های دیوید لینچ نیست، بی مدعا تره ولی فیلم خیلی در سطح تصاویر حرکت می‌کنه و دلیلی که همه‌ی این اتفاقاتی که دیدم رو نوشتم همین بود که پیوند تصاویر با داستان خیلی ضعیفه. حالا هر چی، کنجکاو این فیلم‌سازه شدم، هرچند صامت کوریسماکی خیلی بهتر بود. یه جورایی این یکی در مقابل فیلم کوریسماکی جوگیری صامت‌های روسی رو داشت.


هیچ نظری موجود نیست: