Die Nibelungen: part1, 2 (6/10) a
- خلاصهی ماجرای نیبیلونگن: یه آقا پسر کار درستی بوده که می زنه به سرش بره یه شازده خانمی رو بگیره ( نمی دونم در مورد بعدش چی فکر می کرده ) همون اول راه به یه اژدها بر می خوره و می کشدش و یه پرنده ای بهش می گه آقا پسر حتما متوجه شدی که تو خیلی از جاهای دنیا اسطوره هایی هستند که ضدگلوله می شن با یه بهونهای و اینا. تو هم اگه با خون این اژدها دوش بگیری ضدگلوله میشی. خب این آقا پسر ما که اسمش زیگفرید بوده حواسش هست که قوزک پاش هم خیس بشه و چشماش رو هم موقع دوش گرفتن نمیبنده ولی حواسش نیست که به این سادگی ها هم نیست و یه برگی میافته رو کتفش و خب حتما یه جای فیلم قراره استفاده بشه.
- آقا تا یادم نرفته بگم امروز هم دویست دقیقه پیاده روی کردم و برام سوال شد که چرا از شانس بد ما همه رانندگی شون خوب شده. بگذریم ولی کسی دویست دقیقه رکاب می زنه که بخواد راه بره؟ آخه چرا منو از شرکت در توردوفرانس ناامید میکنی؟
- بعد از اژدها از پس یه صاحب گنجی برمیاد که با یه تور میتونشته خودشو نامروی کنه. در نتیجه هم صاحب گنج میشه و هم صاحب اون وسیلهی نامرئی کننده. آقایون در دربار به این نتیجه می رسن که برای این که کریمهیلد رو بدن به زیگفرید، فرید خان باید برن برینهیلد ملکهی ایسلند رو برا شاه اختیار کنن! قسمت مهم کل ماجرا برای من همین ملکهی ایسلنده، البته نه فقط بهخاطر ایسلندی بودنش بلکه دلایل عدیدهای داره. برینهیلد گرامی که برا خودش کلی پرزوره و جنگاور شرطش برای اینکه مردا بتونن بگیرنش اینه که در سه نبرد بتونن شکستش بدن. اشتباه نکنین باید با خود برینهیلد جنگید. آقای شاه با تقلب و کمک زیگفرید و اون تور نامرئی کننده این خانم عزیز رو شکست میدن و می برنش بورگوند. ولی با این حال خیلی زیر بار شوهرداری نمی ره و وقتی کریمهیلد بی همه چیز قضیه رو لو می ده تا برینهیلد رو عقب بزنه و برینهیلد می فهمه زیر سر زیگفرید قهرمان بوده می ره به شاه میگه که زیگفرید به من تجاوز کرده و در نتیجه بکشش. بازم کریمهیلد ابله فریب می خوره و نقطه ضعف زیگفرید رو لو میده و میزنن میکشنش و بقیه ماجرا میشه انتقام همین خانم ابله از داداش شاهش و اینا.
- خلاصه یه جورایی از بین خرابههای انسانیت قلابی گاهی وقتا میشه چیزای خوبی پیدا کرد مثلا همین ملکهی ایسلند. به نظرم از خیلی از زنای اسطورههای یونانی بهتره و قابل بررسی تر. یا اصن زیگفرید احمق رو بگو که رفت افتاد تو کاسهی اون زنیکهی لوس و در واقع کسی بود که برینهیلد را شایاسته تر بود. برینهیلد بعد ازین که زیگفرید رو می کشن لبخندی می زنه میگه که خالی بستم زیگفرید به من تجاوز نکرده بود و بعد خودش رو میکشه. هرچی باشه از شوهرداری تو قصر بهتره. همین جاهاست که تازه فیلم اول تموم میشه.
- اسطوره ها خیلی وارد جزئیات روایی نمی شن و اگه یه وقتی چیزای کوچیکی باشن که مهم باشن حتما رشتهای از داستان باید باشند مثلا حلقهای یا یه چیزی شبیه این که نقش کلیدی داشته باشه تو داستان. به هر حال میخوام بگم که نحوهی روایت خیلی فرقی نداره تو این قضیه. برای همین
- خلاصهی ماجرای نیبیلونگن: یه آقا پسر کار درستی بوده که می زنه به سرش بره یه شازده خانمی رو بگیره ( نمی دونم در مورد بعدش چی فکر می کرده ) همون اول راه به یه اژدها بر می خوره و می کشدش و یه پرنده ای بهش می گه آقا پسر حتما متوجه شدی که تو خیلی از جاهای دنیا اسطوره هایی هستند که ضدگلوله می شن با یه بهونهای و اینا. تو هم اگه با خون این اژدها دوش بگیری ضدگلوله میشی. خب این آقا پسر ما که اسمش زیگفرید بوده حواسش هست که قوزک پاش هم خیس بشه و چشماش رو هم موقع دوش گرفتن نمیبنده ولی حواسش نیست که به این سادگی ها هم نیست و یه برگی میافته رو کتفش و خب حتما یه جای فیلم قراره استفاده بشه.
- آقا تا یادم نرفته بگم امروز هم دویست دقیقه پیاده روی کردم و برام سوال شد که چرا از شانس بد ما همه رانندگی شون خوب شده. بگذریم ولی کسی دویست دقیقه رکاب می زنه که بخواد راه بره؟ آخه چرا منو از شرکت در توردوفرانس ناامید میکنی؟
- بعد از اژدها از پس یه صاحب گنجی برمیاد که با یه تور میتونشته خودشو نامروی کنه. در نتیجه هم صاحب گنج میشه و هم صاحب اون وسیلهی نامرئی کننده. آقایون در دربار به این نتیجه می رسن که برای این که کریمهیلد رو بدن به زیگفرید، فرید خان باید برن برینهیلد ملکهی ایسلند رو برا شاه اختیار کنن! قسمت مهم کل ماجرا برای من همین ملکهی ایسلنده، البته نه فقط بهخاطر ایسلندی بودنش بلکه دلایل عدیدهای داره. برینهیلد گرامی که برا خودش کلی پرزوره و جنگاور شرطش برای اینکه مردا بتونن بگیرنش اینه که در سه نبرد بتونن شکستش بدن. اشتباه نکنین باید با خود برینهیلد جنگید. آقای شاه با تقلب و کمک زیگفرید و اون تور نامرئی کننده این خانم عزیز رو شکست میدن و می برنش بورگوند. ولی با این حال خیلی زیر بار شوهرداری نمی ره و وقتی کریمهیلد بی همه چیز قضیه رو لو می ده تا برینهیلد رو عقب بزنه و برینهیلد می فهمه زیر سر زیگفرید قهرمان بوده می ره به شاه میگه که زیگفرید به من تجاوز کرده و در نتیجه بکشش. بازم کریمهیلد ابله فریب می خوره و نقطه ضعف زیگفرید رو لو میده و میزنن میکشنش و بقیه ماجرا میشه انتقام همین خانم ابله از داداش شاهش و اینا.
- خلاصه یه جورایی از بین خرابههای انسانیت قلابی گاهی وقتا میشه چیزای خوبی پیدا کرد مثلا همین ملکهی ایسلند. به نظرم از خیلی از زنای اسطورههای یونانی بهتره و قابل بررسی تر. یا اصن زیگفرید احمق رو بگو که رفت افتاد تو کاسهی اون زنیکهی لوس و در واقع کسی بود که برینهیلد را شایاسته تر بود. برینهیلد بعد ازین که زیگفرید رو می کشن لبخندی می زنه میگه که خالی بستم زیگفرید به من تجاوز نکرده بود و بعد خودش رو میکشه. هرچی باشه از شوهرداری تو قصر بهتره. همین جاهاست که تازه فیلم اول تموم میشه.
- این فیلمه که دیگه کلا زیر سر عماد بود. خیلی مزه داد. دلم برا فریتز لانگ هم تنگ شده بود. یه مقدار برام سنگین بود فهمیدن اینکه اون سال ساختن این فیلم چفدر هزینه میتونسته داشته باشه. تصویرهای خیلی خوبی داشت و خلاصه با اینکه خیلی طولانی بود ولی می ارزید. دو قسمتی بودنش هم من رو یاد ایوان مخوف انداخت و خب این دوتا رو مقایسه نکنیم با هم منطقی تره.
- خدا پدر ویکی پدیا رو هم بیامرزه. یه نقاشیای هم از برونهیلد بود که برهنه تکسواری و دلاوری میکرد که برام جالب بود. یعنی میشه در جنبش ازش استفاده کرد. جنبش سانسور نکردن سینههای زنان.
۲ نظر:
ba in aksi ke az film gozashti motmaen shodam ke television chand sal qabl tekkehaee az in film ro gozashte sharmande ke fingilish neveshta chon farsisaz nadashta . dar zemn hozor dar in belog (kolan dar internet ) ba amale shaqqast.man az in bachehaye ahle kampioter nistam alanam dardam gerefte ke daram inchiza ro taip mikonam.ya gholi
خب جالب بود. واسه جه سالی بود؟ هر چی که هست ترکیبی از قصه ی سیاوش توی شاهنامه و یه سری آدمای هسطوره ای ِ که خودت گفتی و دقیقن تنها چیزی که تازگی داشته همون ملکه بوده و بس . با اینکه سوژه دائمن تکراری ِ تو این فیلما ولی من همیشه تا ته این فیلما رو نگا می کنم. بی هیچ دلیل خاصی
ارسال یک نظر