۱۳۸۸ مرداد ۱۱, یکشنبه

دو رویی

آن فاحشه‌های قدیمی کجایند؟

و کجایند مردانی

که نمک به زخم زنان می زدند

کدام دردمندی عادت‌مند می‌شود؟

و هر روز می‌بینم مادرانی

که دختران باکره‌شان را به چرا می‌برند.

من به مادرها خیره می‌شوم

و مادرها به من

پدرها دلشان جای دیگری است

آن‌جا که از دل دختری بیرون کشیدند

و به خواستگاری معشوقه‌ی مادرانشان رفتند

دختری است آفتاب ندیده

فاحشه‌ای اهلی و خانگی

این یکی را برایش سند بزنید

یک جلد مفاتیح

چند سکه‌ی بهار آزادی

و همان سینه‌های درشت که می‌خواستی رامتین جان

به‌جای شارژ ایرانسل

باید بروید کمی لباس بخرید

لوازم آرایش و یک کیف و یک کفش

از ناموست چه خبر آقا رامین؟

مهتاب خانوم

می‌خواستم بگم که این دوست‌پسرت زیاد راز نگه دار نیست

شاید لازم باشه کمتر برامون خالی ببندی

آن فاحشه‌های قدیمی کجایند؟

مثلا آن‌ها که پنجاه سالشان شده است

با کدام خاطره زندگی می‌کنند؟

نماز قضا می‌خوانند یا گوسفند قربانی می‌کنند؟

کدام دردمندی عادت‌مند می‌شود؟

آن که دردش نیز قلابی است.

به قلب‌هایی می‌اندیشم که در فاصله‌ی بیست سانتی‌متری از یکدیگر می‌تپند

پرواز را از من گرفتی

دیگر باید فکر کنم

که کدامتان بیشتر دروغ می‌گوید

کجایند آن فاحشه‌های قدیمی؟

نگران قبول شدن فرزندانشان در کنکور سراسری؟

همچنان سینه‌های زنان را درک نمی‌کنم

و زنانی که فقط به زنان حسادت می‌کنند

و مردانی که فقط به مردان

این یکی پنجه‌ی آفتاب است

ننه‌جان در خیال نوازش سینه‌های بلورینش

خواستگارش: آقا مهران

هنرمندی است. خانواده‌دار

ولی آقا سعید خاطره‌ی عجیب‌تری از او تعریف می‌کند.

باور نمی‌کنم

مهدی یه چیزی هست که باید بهت بگم

لازم نیست، خودم فهمیدم

کسی برای کسی فکر می‌کند؟

۱ نظر:

ye_bamdad گفت...

بسیار جالب بود. و من خیلی هم خندیدم. باشد که رستگار شویم