۱۳۸۹ خرداد ۱۰, دوشنبه

۱۳۸۹ خرداد ۷, جمعه

Miklos Jancso

.
Public Vices, Private Pleasures - 1976
(3/10) a
.
میکلوش یانچو یکی از 5 تا فیلمسازیه که خیلی دوست دارم و همیشه مشتاق دیدن فیلم هاشون هستم. امسال تو سن هشتاد و هشت سالگی بازم فیلم ساخته که نمی دونم سرم رو به چه دیواری بکوبم تا گیرش بیارم. کلا فیلم هاش گیر اومدنی نیستند. شاید این فیلمی هم که دیدم آخرین چیزی باشه که بشه ازش گیر آورد این ور اون ور و واقعا خوشم نیومد از این فیلم بس که حوصله سر بر بود و آخرشم هیچ چی دستگیرم نشد...
.

Pete Sinfield

**
Still - 1973
.
...
A house of dreams and hopes i built one too
Drunk on gypsy violins like you
Ran naked through the flames and burnt like you
...
Swam the sea of dreams and drowned like you
...

۱۳۸۹ خرداد ۲, یکشنبه

Jean-Luc Ponty

***
King Kong: Jean-Luc Ponty Plays the music of Frank Zappa
.

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۹, چهارشنبه

چرخش تکراری

.
چون خیلی آب می خورد، فقط چون خیلی آب می‌خورد دوستش داشتم. سرش رو می‌گرفت زیر شیر آب و قلپ قلپ... چون بدون لیوان آب می‌خورد عاشقش شدم. شب‌ها پا می‌شد می‌رفت سر یخچال و وقتی برمی‌گشت همه‌ی صورتش خیس می‌شد. نفس نفس می‌زد و همیشه نفس‌هاش مرطوب بود؛ شده کله‌ش رو تو رودخونه می‌کرد و آب می‌خورد؛ چه کیفی می‌داد. زیر بارون جشن می‌گرفت. نمی‌دونستم چه‌جوری باید می‌گفتم که چقدر دوستش داشتم، که یه روز رفت دستشویی و قلبم شکست.
.

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۷, دوشنبه

شیرین ِ نشاط


.

اولین اتفاق سینمایی زندگی من وقتی بود که سوم دبیرستان بودم و یه شب در یکی از شبکه‌های صدا و سیما دوربین آنتونیونی از بین نرده‌های یه پنجره رد شد. برای اولین بار داشتم فیلمی نگاه می‌کردم که خیلی کشدار بود و باید حوصله سربر می‌بود برای من که مثلا یه ماه قبلش از ماتریکس خوشم اومده بود. ولی حوصله سر بر نبود و شد آن چه باید می‌شد. فهمیدم که هنر جای دیگری ست دور از چشمایی که برای ما ساخته اند. دنبالش گشتم. یواش یواش سر از دنیای خوبی در آوردم. رسیدیم به سال اول دانشگاه و همایش-مانندی به عنوان باغ ایرانی در موزه‌ی هنرهای معاصر. طبیعتا تنهایی رفتم، اون موقع تو بچه‌ها کسی حتی ادای در جریان ِ این بازی‌ها بودن رو هم در نمی‌آورد. اون‌جا بود که یه فیلمی دیدم و یاد اولین تجربه‌ی باحالم با فیلم مسافر آنتونیونی افتادم ولی خیلی فرق کرده بودم، دقیقا انگار از یه سوراخ کوچیکی وارد یه باغ شده بودم. داشتم یه فیلم سه لتی می‌دیدم. بعد از این که دوربین یه مسیر سخت رو طی کرد جذب فیلم شدم و نشستم روی صندلی‌ روبروش و تا تهش دیدم. از ایده‌ی سه تیکه بودنش هم خوشم اومده بود. از فضای غریب و هر چند تکراری ش خوشم اومده بود. حالا که فیلم "زنان بدون مردان" رو دیدم فهمیدم که اون فیلم کوتاه برای شیرین نشاط بوده. حس خوبی بهم دست داد، هرچند تو این یکی دو ساله که نشاط اسم در کرده برای خودش اصلا خوشم نمی اومده ازش. اون تیکه حرکت دوربین از روی آب باریکه هم تو فیلم هست. انقدر حس‌های بی‌ربط به فیلم توم جمع شده بود که دو سه جای فیلم گریه‌م گرفت. دقیقا انگار چندین سال جلوی چشام اومده که کاملا فراموش کرده بودمشون. فیلم خوبی بود ولی نه خیلی. ازون فیلم کوتاه زیاد چیزی یادم نمونده بود جز دقیقا همین تصویری که بالا گذاشتم. یه خانمی که زیر لب می خوند و... اون آدم های اون دور رو می‌بینید؟ یاد اون زمان‌های نسبتا خوبی افتادم که مفیدتر بود اوقاتم. رهاتر بودم. حالا از دشواری‌های عجیبی گذشتم و امتحان خودم از خودم رو خوب پس دادم و راضی ام و دوباره می رم کوه... باغی شدم...

.

پاورقی: آهنگی که دارم گوش می‌دم هم به اوضاع و احوالم و حتی خاطره‌ی اون فیلم کوتاه و باغ ایرانی میاد : آلبوم "اکتاو ِ بی‌گناهان مقدس" از باکت‌هد و یوناس هلبورگ و مایکل شریو ... The Past is a Different Country, I Don't Live There Anymore

.

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۴, جمعه

کیان




.

نویسنده کارگردان : آرش
تصویربرداری و تدوین : مهدی
صدا : محمد، علی
بازی : مجتبی، ابولفضل، محمد
فعلا تقریبا 7 دقیقه شاید کمترش کنیم...
.

عادم دسته جمعی؛ صدا

.
فقط صدای ویالون سل می‌تواند بنوازد این‌جا. از فریب ِ زیرپوستی ِ ویالون و ملنگی ِ پیانو و سرازیری ِ سازهای فلزی-بادی و آکوردهای دنیا بیزارم. حالا صدای سل جسمی دارد و در سکوت گیرد، تاریکی صدایم کند و دستانم را پشتم گره بزنم تا وقتی افق دیوار شود به صورت ام درد ی فرا ز ...
.

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۳, پنجشنبه

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۲, چهارشنبه

Luis Buñuel

Land Without Bread (Tierra Sin Pan) - 8/10 a
.

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۹, یکشنبه

آبی و ما بیدار

.
سبک سنگین شده ام
این پیامد رهایی است من را
که در اوجی غمین
کوچی نیمه ی راه
و کجایی ِ دستان ِ آسمان
خنده ی دیگر-پست-مردی می شوم که ریش ِ شوم خویش می مالد
از دستان غارتگرش خیالم می آزرد
و از ریشه های درختی
جانم فرو کاسته می گردم به خویش
بر گرده ی تنومند ِ این مرد ِ دیگر باش هیچ
خاک می بلعدم سبک
تشنه ایستم خسته هستی-من
تا کجای این درخت ِ سیاه زیستم؟
من همه شاخه هایم می برم
سنگین در آبی
رو در روی نیلوفرهای دوست
که سیاه برگ هایش را
به خاک نشاند و حالی
زخمی
نمناک لب های خاکستری اش
را به رخم کشاند؛ گویدم دیگر سیاهی درخت اش
را نخواهد زیست
پاهایش را رها
در این خوابی-دشت و مرا هم
راه
ریشه ها بدواند
.

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۶, پنجشنبه

Sparklehorse


***
Danger Mouse and Sparklehorse present: Dark Night of the Soul
.
Little Girl
.
trick that people use to make you think they are smart
Is confidence when actually they're lost in the dark
Only someone with the mind of a child says hell grow up
The seven and the avalanche youre life will show up*
It's nice to be loved it can never happen too late
I wanna share my food but you have stolen my plate
Hey now, hey now go your way now

You tortured little girl
Showing them what love is all about
Where did all the time go?
Everywhere it's gone, gone, gone

You get the point now
You pick yourself up off the bars
He's on his arm now
Cause they remind you off the pictures on the wall now
But you was young and I was not even born yet
If you think I know a little more bit
You have this person on the streets you arent correct
Because I make no random shit, not hear to preach men
You know I just wanna have fun, go to the beach, man
That's all I am, Im just a simple guy who talks when
You put a microphone in front of him

You twisted little girl
Showing them what life is all about
Where did all the time go?
Everywhere it's gone

Running left in a relationship
Going in circles and I just can't wait
Running left so we can get in shape
Get in shape because we can't escape

Running left because I'm already late
Really not, I'm in the exact same place
Running laps in your relationship
Running away from the subtleties of

The worlds always amazed at how much cash you made
But not at how you made it, its just strange
It sounded kind of cool over the phone
It killed your neighbors and their dog and crushed their bones

You tortured little girl
Showing them what laughters all about
Where did all the wine go?
Every night it's gone

You got it all worked out
Funny little girl
Showing them what pain is all about
Where did all the time go?
Every night its gone, gone, gone

You're the coolest girl in this whole town
I just wanna parade you around
.
موسیقی ها رو واقعا باید به دو قسمت کرد که من به یکی بگم آهنگ و به یکی ترانه؛ اگه امتیاز موسیقی از یک تا ده باشه آهنگ ها از 5 تا 10 هستند و گاهی تا -5 می رند و ترانه ها از 1 تا 5 و گاهی جز منفی بودن ممکنه تا ده هم برن. خوب فهمیدین این معنیش چیه؟ بگذریم. این روزها ترانه ها اصلا به آدم نمی چسبند و خیلی سخت پیش بیاد آدم حس ها قدیمی ش زنده بشن. ترانه هایی که میشه باهاشون ارتباط برقرار کرد معمولا همون ترانه قدیمی هایی اند که جوون بودیم خوشمون اومده. این آلبوم پر است از ترانه سرایانی که معمولا در کاتگوری ایندی راک قرار می گیرند و شانس خوب بودن رو از خودشون نمی گیرن؛ یه چیزی هست به اسم آلترناتیو راک که شاید قبلا ها یه شانس هایی می داشت. اسم هایی مثل سوزان وگا، فلمینگ لیپس، کاردیگانز و این چیزا که معولا تو لیست موسیقی های رفقایی که پرت و پلا گوش نمی دن و آهنگ های خوب هم گوش نمی دن میشه پیدا کرد. یه کم یه جورایی همه تو این آلبوم هستند اون یارو ایگی پاپ هم هست حتی و اگه 50 دلار اضافی داشته باشی عکسای دیوید لینچ هم بهت می دن که خب نمی دونم کدوم آدمی حاضره هم چی کنه. حس و حال ترانه هاش یه چیزی شبیه ترکیب ترانه های پینک فلویده با کیک و ایناس... دفعه سوم که گوش کردم یه ارتباطی باهاش برقرار کردم ها ها ... اسپارکل هورس رو مهناز معرفی کرده بود پارسال اینا و یهو دوباره که باهاش برخورد کردم گفتم بزار بیابیمش که قدری ترانه ی خون مون کم شده. مهناز یادمه که از پی جی هاروی و اینا خوشش میومد و راک های خوبی هم می گوشید. کیک رو هم ارنواز معرفی کرده بود و تقریبا یکی دو ماه بعدش فهمیدم تقریبا مد شده ولی اسپارکل هورس رو نشنیدم این و اون ازش چیزی بگن. اون آهنگ دختر کوچولوش خوب تره که لیریکش آورده شد. یه آلبومی از چیک کریا که نداشتیم دانلود کردم که شد ضد حال هفته، یه آهنگای دیگه ای توش بود.
.

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۴, سه‌شنبه

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۳, دوشنبه

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۲, یکشنبه

Since

Last night I took my so called last breath and thought "this is my last breath I hope" and you know since then I have been through so much nonsense, I mean really nonsense. I don't like joking so much and you know that, I don't like abusing other people neither and you know that either. This last sentence was to be just before my last breath, but the whole idea didn't work well. Anyway last day was somehow special, because not in every day of week I wish to die, that's so rare, that's more like once in a week or so, therefore that was quite special. Thinking about neither and either was the main reason that I saved my last breath for later, and I did nothing special so far, and about that "neither either" thing neither. That sounds crazy I know that, they say craziness sounds wise, but this one is really crazy wisdom-wise. Ok, you should know if you don't, that I don't like joking, because it's abusing, and I hate abusing because that's not a joke. So I haven't yet decided about what to do with this idea, what the hell do I feel about joking. I like nonsense, but they people do laugh mainly for some reason, that's absurd, I like absurdity, but there's no wisdom in people's behavior, absurdity-wise. Ok let's do something, hold your breath and count to 3 hundred. This is at least better than reading a 300 hundred pages book, isn't it? No you don't, I know, you can't hold your breath, I couldn't neither. Anyway telling you the truth, last night I did take my last breath, and that rotting thing is sounding in my eyes I guess..!