۱۳۸۹ بهمن ۵, سه‌شنبه

لعنت

.
لعنت بر پاره‌سنگی که بی‌درنگ از رودخانه گذر کرد.
.
این جمله توی خواب اومد. یه شب نخوابیده بودم برای امتحان و فرداش دوباره امتحان داشتم و سعی کرده بودم دو ساعتی بخوابم که در مستی خواب و صداهایی که قطعا در خواب ساخته می‌شوند و آدم به وضوح می‌شنودشان این جمله به زبانم جاری شد. جاری شد.
.

۲ نظر:

سارها رفتند گفت...

راستی قشنگه این چیزی که نوشتی :)

لاله گفت...

آدم تو خواب دارد دانسته های بیداریش را مرور می کند. این یک واقعیت علمی است و نه یک جمله ی ادبی