۱۳۸۸ آذر ۱۱, چهارشنبه

سرطان

.
.
پزشکان - نه اینکه چند نفر باشند، دو نفر هستند - تشخیص دادند که هم سرطان خون دارم و هم سرطان پوست و گفتند که سی و دو سال و چهار ماه دیگه می‌میرم و اگه شانس بیارم و ورزش کنم و سیگار نکشم و روحیم رو حفظ کنم - نگفتند که حفظ روحیه یعنی چی دقیقا - می‌تونم سی و دو سال و پنج ماه عمر کنم. دارم فکر می‌کنم این آخر عمریم رو چکار کنم. خیلی فکر می کنم؟ خیلی فکر می‌کنم. خیلی فکر کردم تقریبا هفت سالی فکر کردم - خواهم کرد - که چکار کنم. نه. دقیقا هفت سال و دو ماه ـ و چند روز که خیلی مهم نبود چون به چیزای دیگه هم فکر می‌کردم - به یه نتیجه می‌رسم - رسیدم - که این فرصت کوتاه - تا وقتی سرطان از پا درم بیاره - رو ورزش کنم تا با سرطان مبارزه کرده باشم و بلکم پیروز شم.
.
.

۳ نظر:

yaldaaaad گفت...

خیلی خوب بود!

ناشناس بلند گفت...

خیلی بد بود ! جداً !

ناشناس بلند گفت...

خیلی بد بود ! جداً !