۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۷, دوشنبه

شیرین ِ نشاط


.

اولین اتفاق سینمایی زندگی من وقتی بود که سوم دبیرستان بودم و یه شب در یکی از شبکه‌های صدا و سیما دوربین آنتونیونی از بین نرده‌های یه پنجره رد شد. برای اولین بار داشتم فیلمی نگاه می‌کردم که خیلی کشدار بود و باید حوصله سربر می‌بود برای من که مثلا یه ماه قبلش از ماتریکس خوشم اومده بود. ولی حوصله سر بر نبود و شد آن چه باید می‌شد. فهمیدم که هنر جای دیگری ست دور از چشمایی که برای ما ساخته اند. دنبالش گشتم. یواش یواش سر از دنیای خوبی در آوردم. رسیدیم به سال اول دانشگاه و همایش-مانندی به عنوان باغ ایرانی در موزه‌ی هنرهای معاصر. طبیعتا تنهایی رفتم، اون موقع تو بچه‌ها کسی حتی ادای در جریان ِ این بازی‌ها بودن رو هم در نمی‌آورد. اون‌جا بود که یه فیلمی دیدم و یاد اولین تجربه‌ی باحالم با فیلم مسافر آنتونیونی افتادم ولی خیلی فرق کرده بودم، دقیقا انگار از یه سوراخ کوچیکی وارد یه باغ شده بودم. داشتم یه فیلم سه لتی می‌دیدم. بعد از این که دوربین یه مسیر سخت رو طی کرد جذب فیلم شدم و نشستم روی صندلی‌ روبروش و تا تهش دیدم. از ایده‌ی سه تیکه بودنش هم خوشم اومده بود. از فضای غریب و هر چند تکراری ش خوشم اومده بود. حالا که فیلم "زنان بدون مردان" رو دیدم فهمیدم که اون فیلم کوتاه برای شیرین نشاط بوده. حس خوبی بهم دست داد، هرچند تو این یکی دو ساله که نشاط اسم در کرده برای خودش اصلا خوشم نمی اومده ازش. اون تیکه حرکت دوربین از روی آب باریکه هم تو فیلم هست. انقدر حس‌های بی‌ربط به فیلم توم جمع شده بود که دو سه جای فیلم گریه‌م گرفت. دقیقا انگار چندین سال جلوی چشام اومده که کاملا فراموش کرده بودمشون. فیلم خوبی بود ولی نه خیلی. ازون فیلم کوتاه زیاد چیزی یادم نمونده بود جز دقیقا همین تصویری که بالا گذاشتم. یه خانمی که زیر لب می خوند و... اون آدم های اون دور رو می‌بینید؟ یاد اون زمان‌های نسبتا خوبی افتادم که مفیدتر بود اوقاتم. رهاتر بودم. حالا از دشواری‌های عجیبی گذشتم و امتحان خودم از خودم رو خوب پس دادم و راضی ام و دوباره می رم کوه... باغی شدم...

.

پاورقی: آهنگی که دارم گوش می‌دم هم به اوضاع و احوالم و حتی خاطره‌ی اون فیلم کوتاه و باغ ایرانی میاد : آلبوم "اکتاو ِ بی‌گناهان مقدس" از باکت‌هد و یوناس هلبورگ و مایکل شریو ... The Past is a Different Country, I Don't Live There Anymore

.

۲ نظر:

ناشناس گفت...

ميشه گفت تمام حرفا همه به هم مربوطه تمام وبلاگ ها يه جورايي به هم وصل مي شه فقط اينجا مي شه يه چيز و نديده گرفت فقط ...خيلي حرف زدم فعلا باي

Mehdi گفت...

چیزی دست گیرم نشد